با گل مسی به هوا پریدم!
به خاطر می آورم که یک کشتی گیر آمریکایی بعد از شکست از عباس جدیدی در تهران، جدیدی را روی دوش خود بلند کرد و در سالن چرخاند.
یک آمریکایی هم رقیب رضا زاده بود که در وزنه برداری قهرمانی جهان، رفتاری متین و متمدنانه داشت، و گزارشگر ایرانی ریشخندش می کرد، چون در ریشش یک حلقه ی فلزی انداخته بود.
به عقب تر که می روم به تلاقی زلزله ی رودبار و منجیل با جام جهانی 90 می رسم، و ماجرای دوره گشتن کلینزمن برای کمک به زلزله زدگان را به یاد می آورم. هشت سال بعد به خاطر شادی پس از گلی که به ایران زد از سوی گزارشگر ایرانی مورد شماتت قرار گرفت و رفتار نوعدوستانه اش نادیده گرفته شد. گویا فقط مهدوی کیا حق داشت بعد از گل به آمریکا کل استادیوم را بدود!
هنوز هم برایم عجیب است که آمریکایی ها بعد از شکست از ایران در جام جهانی 98 با ایرانیها عکس یادگاری انداختند.
هنوز هم به یاد می آورم فریادهای مهندس فائقی را بعد از پایان بازی ایران و استرالیا که میگفت: «حق ما بود! به حضرت عباس حق ما بود!»
با آنهمه فرصتی که استرالیایی ها از دست داده بودند نمی دانم فائقی چطور حساب کرده بود.
با خودم میگویم شاید مثلا یک آرژانتینی مسیحی هم جایی بوده که فریاد می زده:
«حق ما بود! به مسیح قسم حق ما بود!»
هنوز گاهی به خاطر لگدهایی که کعبی به فیگو می زد به صورت ناخودآگاه دچار شرمندگی مزمن میشوم.
همینطور به خاطر آن وقتکشی شهرستانی ابراهیم تهامی در ملبورن.
و به خاطر کتک کاری ملی پوشان ایرانی، رضایی و بداوی، در جام ملتهای آسیا.
وقتی عربها در مقابل ما وقتکشی می کردند از ما فحش می خوردند اما وقتی ما در مقابل استرالیا وقتکشی می کردیم ستاره ی بزرگمان! دایی، از این رفتار غیرورزشی پشتیبانی می کرد و از تهامی میخواست که بیشتر معطل بکند!
با عده ای جوان تحصیلکرده پای بازی ایران و آرژانتین نشسته بودم و با دیدن شور و هیجانشان به همه ی این چیزها فکر میکردم. به این فکر میکردم که ما چقدر برای غلبه بر حریفانمان حریص هستیم، و در عین حال چقدر حریفانمان را ترور شخصیت می کنیم. واقعا تعداد دفعاتی که از زبان مربیان و ورزشکاران و گزارشگران ایرانی درباره ی حقکشی حریفان و ناداوری خارجیها شنیده ایم از دستمان در رفته.
اینهمه فحش در فیسبوک نثار ستاره ی فوتبال آرژانتین کردند و حالا می شنیدم که به خاطر گلی که در لحظات پایانی به ایران زد باز هم ایل و تبارش را به باد ناسزا گرفته اند.
طعنه آمیز است که من که احساسات تعصب آمیز میهن پرستانه ندارم و نوعدوستی را بر وطندوستی ارجح می دانم از گل آرژانتین لذت بردم و به هوا پریدم، و جوانهای تحصیلکرده همگی با خشم و نفرت نگاهم کردند و حتی کسی در جمع به من توهین کرد.
چه تربیت زشتی است که به هر کس که شبیه ما نیست و مثل ما فکر و زندگی نمی کند اهانت کنیم. جایی خوانده بودم: «بیاموزیم حتی اگر به دشمنمان شلیک می کنیم این کار را با احترام انجام دهیم.»
اما ما حتی به رقیبانمان توهین می کنیم یا آنها را به باد تمسخر می گیریم، چه رسد به دشمنان.
ایران در مقابل آرژانتین غیورانه بازی کرد. قبول.
بحرین هم در 2002 در مقابل ایران غیورانه بازی کرد.
پس چرا حریفانمان را هم در آن شکست تحقیرآمیز و هم در این شکست افتخارآمیز به ناسزا می بندیم؟
شاید اگر بتوانیم به پاسخ درستی برای این پرسش برسیم این را هم بفهمیم که چرا باید در استادیومهایمان کار داور به شیر سماور بکشد، و فضای ورزشگاه هایمان برای خانومها نا امن باشد...
وحید شعبانی
1 تیر 1393
منتشر شده در سایت خبری - تحلیلی خزرآنلاین
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0