عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



عاشق بودن، مانند آنست که در آشوویتس باشی.

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آواز قو و آدرس mahilooseh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 184
بازدید ماه : 226
بازدید کل : 91808
تعداد مطالب : 49
تعداد نظرات : 57
تعداد آنلاین : 1

آمار مطالب

:: کل مطالب : 49
:: کل نظرات : 57

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 6

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1
:: باردید دیروز : 5
:: بازدید هفته : 184
:: بازدید ماه : 226
:: بازدید سال : 774
:: بازدید کلی : 91808

RSS

Powered By
loxblog.Com

دستنوشته ها، ترانه ها و داستانها

مقاله ی سینمایی با موضوع تجاوز، به قلم وحید شعبانی
شنبه 10 آبان 1393 ساعت 4:5 | بازدید : 954 | نوشته ‌شده به دست وحید شعبانی | ( نظرات )

 

 

 

 

تجاوز در سینما، از دریچه ی «بازگشت ناپذیر»

 

به قلم وحید شعبانی

 

پلان سکانس تجاوز در فیلم «بازگشت ناپذیر» یکی از تکان دهنده ترین موارد مربوط به تجاوز در عالم سینماست. صحنه ی تجاوز در فیلمهای دیگری نیز به وضوح به تصویر کشیده شده است  که نمونه ی کامل آن «سگهای پوشالی» ساخته ی «سام پکین پا» است. جالب است که «گاسپار نوئه» آنچنان که در مصاحبه با «بی بی سی» گفت، با تاثیر گرفتن از فیلم «پکین پا» اقدام به ساخت «بازگشت ناپذیر» کرده است. دیگر فیلمی که به شکل گیری ایده ی «بازگشت ناپذیر» در ذهن «گاسپار نوئه» قوت بخشید فیلم «رستگاری» اثر «جان بورمن» بوده است. در فیلمهای دیگری نظیر «ملنا» ساخته ی «تورناتوره» (به شکلی غیرتصویری)، «انتقام» ساخته ی «تونی اسکات»، و «آخرین تانگو در پاریس» ساخته ی «برتولوچی»، تجاوز سهم به سزایی در بیان محتوایی اثر ایفا می کند.

 

اما تفاوت عمده ی تجاوز در «بازگشت ناپذیر» با سایر موارد آن چیست؟

در «بازگشت ناپذیر» زمانیکه «آلکس» (مونیکا بلوچی) قصد دارد از مسیر زیرگذر از عرض خیابان بگذرد به مرد چاقو به دستی برخورد می کند که راه گریزی برایش نمیگذارد. «آلکس» می گرید و رهایی را التماس می کند اما چاقو تا قطعی شدن تجاوز از گردن او دور نمیشود.

اما «آلکس» کیست و چه ماجرایی دارد؟ او دختری است که اخیرا نامزدی اش را با «پی یر» که فرد مثبت و معقولی است بر هم زده و به «مارکوس» (وینسنت کاسل) که از لحاظ شخصیتی در نقطه ی مقابل «پی یر» قرار دارد ملحق شده. در صحنه ی تعیین کننده ای از فیلم، هر سه شخصیت در مترو در کنار هم قرار میگیرند تا گفتگوی اساسی فیلم در میانشان رخ بدهد. «پی یر» به شیوه ای پژوهشگرانه از «آلکس» میخواهد تا دلیل کنار گذاشتن او و انتخاب «مارکوس» را بیان کند. اما «آلکس» حقیقتا خود نیز پاسخ روشنی درباره ی این انتخاب ندارد. با اینحال آنچه در پایان این گفتگو از سوی «آلکس» و «مارکوس» بیان میشود به شکلی تلخ، طعنه آمیز و درست است؛ «پی یر» در رابطه با آلکس محترم و مسئول است و این چیزی است که «آلکس» را نسبت او سرد میکند. «آلکس» به صراحت اعتراف میکند که رابطه با چنین مردی برایش کسل کننده است. و در مقابل، مردی خودخواه و بی مبالات نظیر «مارکوس» او را بر سر ذوق می آورد. سرنوشت «پی یر» در رابطه با زن محبوب زندگی اش رقت انگیز است. «پی یر» به خاطر کیفیت انسانی رفتارهایش از سوی معشوقه اش طرد میشود، و بدتر اینکه جای خود را به رقیبی مشمئزکننده می دهد. «مارکوس» در عشق ورزی به «آلکس» وحشیگری خاص خود را دارد و آنقدر طفیلی است که حتی پول سیگارش را از کیف نامزدش کش می رود.

با چنین زمینه ای صحنه ی تجاوز در زیرگذر شکل منحصر به فردی به خود میگیرد. اینجاست که مفاهیم در قالب هنر چهره ی متفاوتی از خود بروز می دهند. آیا تجاوز به «آلکس» توسط «تنیا» (مرد همجنس باز) تلخ است یا شیرین؟ خوب است یا بد؟ به لحاظ قواعد کیهانی عادلانه است یا ظالمانه؟ آیا «تنیا» شکل بزرگنمایی شده ی «مارکوس» نیست؟ آیا سطح و کیفیت وحشیگری «تنیا» در انتهای سطح و کیفیتی از وحشیگری نیست که «مارکوس» را در نظر «آلکس» جذاب نشان می داد؟ مخاطب وقتی بر قلب شکست خورده ی «پی یر» رقت می آورد، در مواجهه با مورد تجاوز قرارگرفتن «آلکس» می گوید: «مرد وحشی دوست داشتی؟ بفرما!»

 

گونه ی رقم خوردن رخدادها در «بازگشت ناپذیر» مفاهیم جاری در فیلم را لایه لایه می کند. اما در فیلمی نظیر «سگهای پوشالی» اینگونه نیست. «امی» (سوزان ژرژ) زن شوهردار جوانی است که رفتاری اغواگرانه را از خود بروز می دهد، به گونه ای که پسران مجرد روستا را برمی انگیزاند تا هر جور شده از او کام بگیرند. هر چند که در «سگهای پوشالی» دو مرد به صورت متوالی به یک زن تجاوز میکنند اما سیر درونی رخدادها طبیعی است؛ یک زن بازیگوش مردهای اطرافش را تحریک میکند و تاوان پس می دهد. ضمنا در این فیلم «امی» پس از کشمکش اولیه به تجاوز تن در می دهد و از آن لذت می برد و تنها در مقابل مرد دوم است که از آن سرخورده میشود.

 

در «آخرین تانگو در پاریس» تجاوز بین مرد و زنی رخ می دهد که پیش از آن با هم رابطه داشته اند. «ژان» (ماریا اشنایدر) به گونه ای هیستریک به «پل» (مارلون براندو) علاقمند است و آنچه در این فیلم به شکل تجاوز رخ می نمایاند در واقع کامجویی سادیستی و خشن مرد از زن است. در قوانین جاری در برخی کشورها نظیر سوئد بزهی تحت عنوان «تجاوز در چارچوب ازدواج» وجود دارد که حدی متعالی تر و مترقی تر از روابط انسانی را طلب می کند. با این تعریف رخداد تلخ و تند میان زن و مرد فیلم «برتولوچی» واقعه ای تجاوزگونه قلمداد میشود. اضافه بر این شاید در این صحنه آنچه «ژان» را می آزارد تعرض فیزیکی «پل» نباشد بلکه فاز روانی «پل» است که او را می رنجاند. «پل» در حین تجاوز «ژان» را وادار می کند تا کلماتی سیاه وتلخ را بعد از او تکرار کند که پیش از این نشنیده است.

 

در «انتقام» تجاوز به شکل کلاسیک خود رخ می دهد. «میریا» (مادلین استو) دزدیده میشود، کتک می خورد، با اعمال تزریق معتادش می کنند و در نهایت در خلسه ای از درد و گنگی و یاس مورد تعرض قرار میگیرد. در «انتقام» تجاوز به زن اثیری، پس از ایجاد عشقی ممنوع میان او و «کوچران» (کوین کاستنر) رقم می خورد. همسر ثروتمند و سالخورده ی «میریا» وقتی به خیانت زن جوانش پی می برد او را به افرادش می سپارد تا روح و جانش را نابود کنند. «انتقام» فیلمی عاشقانه است که با بیان نجابت گناهکارانش (میریا و کوچران)، پلشتی زندگی زناشویی قراردادی را به تصویر می کشد. تجاوز به «میریا» تجاوز به روح عشق توسط جریان زندگی ماده گرا و ماده پرست است که در تاریخ بشر هر روز تکرار شده و میشود. تجاوز در فیلم «تونی اسکات» یک واقعه ی غیرمترقبه نیست. چیزی پیش بینی ناشدنی در جریان فیلم نیست. حتی بدون نمایش آن نیز میشد حدس زد که چه سرنوشتی در انتظار «میریا» ست؛ زنی که عشق ممنوعش لو رفته، و قدرت، مکنت و قساوت همسرش او را به سلطه در خواهد آورد. اما آیا چنانچه همسر «میریا» خیانت او را می بخشید و او را به خانه برمیگرداند همخوابگی «میریا» با همسرش با تلخی یک تجاوز برابری نمی کرد؟ شاید برای «جیم هریسون»، نویسنده ی اثر اقتباسی «انتقام»، تجاوز به «میریا» توسط یک مزدور، همان تجاوز همسر «میریا» به اوست. گو اینکه آن تجاوزگر در واقع یکی از افراد شوهر «میریا» ست. آیا بین اینکه خود «تیبی» (آنتونی کویین - شوهر میریا) به «میریا» تجاوز کند یا اینکه آن را به یکی از افرادش محول کند تفاوتی هست؟ طلاق عاطفی در میان «تیبی» و «میریا» حاکم است، و قلب «میریا» با عشق به «کوچران» می طپد. پس محق کیست؟

 

در «رستگاری» تجاوز شکل طعنه آمیزی به خود میگیرد. یک گروه از دوستان در جریان یک ماجراجویی در جنگل به دو همجنس باز بر می خورند. در این میان کسیکه مورد تجاوز قرار میگیرد یک کارشناس بیمه (ند بیتلی) است که در امور اقتصادی و زد و بندهای زندگی مدرن شهری مهارت دارد. اوضاع مرفه زندگی او برای دوستانش حسرت و حسادت برانگیز است. اما آنچنان که «بورمن» در فیلمش به تصویر می کشد پول و بیمه در هنگام اضطرار اساسی کمکی به او نمی کنند. طعنه آمیزتر وقتی است که مرد همجنسباز در حین تجاوز از قربانی ثروتمند خپلش میخواهد که در مقابل چشم همه صدای خروس در بیاورد و کارشناس ییمه نیز به شکل موهن و حقارتباری قوقولی قوقو می کند. در «رستگاری» تجاوز قطعه ای از پازل فجایعی است که دامنگیر گروه میشود. در واقع تجاوز نقش محوری در ماجرا ندارد. با اینجال بعنوان شاید تنها صحنه ی کامل تجاوز همنجنسگرایانه در تاریخ ماهوی سینما قابل تامل است. در اینجا کسانیکه ماهیت رستگارانه دارند لااقل از تجاوز در امان می مانند. نظیر صحنه ای که «اد» (جان وویت) در حالیکه به درخت بسته شده است در آستانه ی تجاوز از سوی مرد دوم قرار میگیرد اما «لوییز» (برت رینولدز) به موقع می رسد و نجاتش می دهد.

 

در «ملنا» (مونیکا بلوچی) یک جامعه علیه اوست. حتی پسربچه ی قهرمان فیلم هم که عاشق «ملنا» ست لباس زیر او را می دزدد و با خود به زیر لحاف می برد. شوهر «ملنا» به جنگ رفته و زن تنها از سوی جامعه متهم به فساد است. به گونه ای شبیه به «آیرن پاپاس» در «زوربای یونانی». زنهای شهر «ملنا» را زیر دست و پایشان کتک می زنند و لگدمال می کنند، و مردان شهر به او چشم دارند. هر کس به گونه ای و در حد و جایگاه خودش به حقوق و حریم «ملنا» تجاوز می کند. قانون تنها پناهگاه او می تواند باشد. اما وقتی به وکیل چاق شهر مراجعه می کند این بار از سوی آقای وکیل رسما مورد تجاوز قرار میگیرد. «تورناتوره» اوج بی پناهی یک زن را به تصویر می کشد. تجاوز در «ملنا» شکل ناگزیری دارد. به گونه ای غیرمستقیم می گوید: «به هر حال تجاوز حتمی است! فقط باید شرایط ایجاب کند!» تجاوز به «ملنا» چهره ای منفعل از قربانی تجاوز را نشان می دهد. «ملنا» تلاش چندانی برای پرهیز از سوء استفاده نمی کند. در واقع شانسی برای نجات ندارد. «ملنا» می خواهد بگوید وقتی شرایط تجاوز فراهم شود امکان گریز از دست تجاوزگر وجود ندارد. اگر آقای وکیل تجاوز نکند لابد آقای پلیس، یا آقای شهردار، یا آقای همسایه آنرا عملی خواهند کرد. در «ملنا» تجاوز به شکلی ظریف در لایه های زیرین داستان تنیده است. تجاوز در «ملنا» در ماهیت ماجراست.

 

به طور کلی در اکثر قریب به اتفاق موارد، تجاوز رخدادی نامطبوع جلوه می کند اما در «بازگشت ناپذیر» همه چیز در هاله ای از احساسات و قضاوتهای دوگانه قرار میگیرد. اگر به «آلکس» تجاوز نمیشد و «آلکس» زیر لگدهای «تنیا» خرد نمیشد تا انتهای فیلم و پس از آن درباره ی ظلم عاطفی «آلکس» نسبت به «پی یر» احساس دلسوزی می کردیم. یک زن سبکسر، مردی متین و موقر و صمیمی را به شکلی تحقیرآمیز پس می زند تا با یک حشیشی موهن همراه شود. اگر در زیرگذر «تنیا» با چاقوی «عدالت کثیف» خود سد راه «آلکس» نشود چه کسی حساب «پی یر» را با «آلکس» تسویه خواهد کرد؟ هر چند خیلی تلخ، اما «تنیا»، تجاوزگر انزجارآور «بازگشت ناپذیر»، به شکلی نادانسته در حال برقرار کردن عدالت است. او چوب بیصدای خداست. او بدون آنکه آگاه باشد حکمی کیهانی را درباره ی زنی سطحی اجرا میکند. هرچند این برای «پی یر» نیز وحشتناک است و او در سطح، چنین توقعی از عدالت کیهانی ندارد. اما انگار اجتناب ناپذیر است.

لایه ی دیگری از مفهوم در «بازگشت ناپذیر» در ناگفته های فیلم است. چنانچه تجاوز از داستان فیلم حذف شود چه چیز باقی می ماند؟ زنی که امکان تعالی در زندگی خود را تباه کرده و به مسیری قدم گذاشته که انتهای پوچی دارد. «آلکس» با «مارکوس» به یک مهمانی می رود که تصویر مشخصی از ابتذال است. ماندنش در مهمانی به معنای پذیرفتن این ابتذال خواهد بود اما او نمی پذیرد و مهمانی را ترک میکند. طعنه آمیزتر اینجاست که حالا اتفاق ظاهرا فجیعتری در انتظار اوست که همان تجاوز باشد. پس «آلکس» باید چه کند؟ در مهمانی بماند یا نه؟ در واقع پاسخ در اینجاست که او باید در انتخابش تجدید نظر کند. مسئله ی او ماندن در مهمانی یا نماندن در آن نیست. به هر حال «مارکوس» با اوست و ارمغان بهتری از این ابتذال برای «آلکس» ندارد. آلکس اگر می خواهد رستگار شود باید به «پی یر» رجوع کند. باید در مهمانی به او ملحق شود. اما دلجویی او را پس می زند و به خیابان می رود. در واقع «آلکس» مشکل چندانی با خود «مارکوس» ندارد. مشکل او با مهمانی است. او آنقدر ابله هست که فردای شب مهمانی بتواند دوباره با «مارکوس» آشتی کند. همانگونه که آنقدر ابله بود که بتواند او را به «پی یر» ترجیح دهد. او اشکالی در ذات «مارکوس» نمی بیند. صرفا از موقعیت امشب گلایه دارد. وانگهی اگر بنا بود «آلکس» با دقت بر رفتارهای «مارکوس» او را کنار بگذارد این اتفاق خیلی زودتر می افتاد. اگر «تنیا» در چند دقیقه، و در یک پلان سکانس، فاجعه را برای «آلکس» رقم نمی زد این فاجعه به صورتی تدریجی و ملایم در زندگی «آلکس» رقم می خورد. به این معنی که وجود «آلکس» طی یک دوره ی زمانی طولانی در رابطه با «مارکوس» رو به زوال می رفت. اما «تنیا» بی آنکه بداند لطفی در حق آلکس می کند و سیه روزیهای یک برهه ی طولانی از زندگی را در یک زیرگذر برایش فشرده می کند. این یک هشدارنامه برای جنس زن است. پایان راه یک انتخاب را نشانش می دهد. و نام فیلم اشاره ی موذیانه ای دارد که انتخابها برگشت ناپذیرند. اما لزوما درباره ی همه ی زنانی که در انتخابهای خود مانند «آلکس» عمل میکنند از عدالت کیهانی خبری نیست. بسیاری از آنان با «مارکوس»های خود طی طریق می کنند و هرگز ملتفت بروز اشکال یا وقوع فاجعه ای در کیفیات انسانی وجود خود نمی شوند. با اینحال همانگونه که آنتونیونی در «آگراندیسمان» واقعیت بزرگنمایی شده را نشان می دهد، «گاسپار نوئه» نیز در «بازگشت ناپذیر» سرنوشت زن مازوخیست آخرالزمانی را به شکلی بزرگنمایی شده به تصویر می کشد.

 

وحید شعبانی

 


 



:: برچسب‌ها: تجاوز , سینما , فیلم , بازگشت ناپذیر , گاسپار نوئه , سام پکین پا , وحید شعبانی , تونی اسکات , ,
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد